“بزرگترین خطر در زمانهای آشفتگی نه خود آشفتگی است، بلکه عمل کردن با منطق دیروز است.” این جمله معروف از پیتر دراکر، مشاور برجسته مدیریت، حقیقتی انکارناپذیر را یادآوری میکند: تغییر امری ثابت است، و سازمانهایی که نتوانند خود را با آن سازگار کنند، محکوم به ناکارآمدی هستند.
سازمانها برای هماهنگسازی ساختار، عملیات و استراتژی خود، به مدلهای طراحی سازمانی متکی هستند—ابزارهایی که به مدیران کمک میکنند تا پیچیدگیها را مدیریت کنند و مسیر رشد را هموار سازند. اما در گذشته، این بازطراحیها بیشتر به عنوان اصلاحات دورهای انجام میشدند، هر چند سال یک بار یا حتی در بازههای یک دههای. امروز اما، با پیشرفتهای فناوری، فشارهای رقابتی و تحول شیوههای کاری، بازطراحی به یک ضرورت دائمی تبدیل شده است.
سازمانهای پیشرو دیگر بازطراحی را یک رویداد مقطعی نمیدانند، بلکه آن را فرآیندی مستمر برای حفظ اثربخشی تلقی میکنند. در این مقاله، بررسی خواهیم کرد چگونه مدلهای سنتی طراحی سازمانی هنوز هم در شناسایی عدم تطابق نقش دارند و چگونه مدلهای جدیدتر و منعطفتر، شرکتها را در سازگاری با تغییرات مداوم یاری میکنند.
طراحی سازمانی، هنر هماهنگسازی ساختار، فرآیندها و فرهنگ یک سازمان برای تحقق اهداف استراتژیک آن است. برخلاف تصور رایج، طراحی سازمانی تنها به چارتهای سازمانی و تقسیم وظایف محدود نمیشود؛ بلکه به نحوه تعامل سازمان با محیط خارجی و استفاده از نقاط قوت داخلی برای ایجاد مزیت رقابتی نیز میپردازد.
یک سازمان موفق، طراحی خود را بر اساس استراتژیاش شکل میدهد—نه بر اساس یک مدل ثابت یا نسخهبرداری از سایر شرکتها. چرا؟ زیرا هر سازمان ویژگیهای منحصر به فردی دارد: فرهنگ، سبک رهبری، منابع و حتی چالشهایی که با آن مواجه است. بنابراین، به جای جستجوی یک الگوی جهانی، سازمانها باید چارچوبهای طراحی را به عنوان ابزاری برای تفکر استراتژیک به کار بگیرند و ساختارهای خود را متناسب با واقعیتهای داخلی و خارجی تنظیم کنند.
در این مسیر، انعطافپذیری نقش کلیدی دارد. طراحی سازمانی باید نهتنها امکان اجرای استراتژیهای فعلی را فراهم کند، بلکه ظرفیت سازگاری با تغییرات سریع محیطی را نیز داشته باشد. سازمانهایی که این اصل را درک میکنند، میتوانند بهجای واکنشگرایی، آینده را شکل دهند.
در دنیایی که تغییرات با سرعتی بیسابقه رخ میدهند، مدلهای طراحی سازمانی بهعنوان ابزاری راهبردی به سازمانها کمک میکنند تا مسیر رشد خود را بشناسند، آیندهای موفق را تجسم کنند و فرهنگ و ارزشهای منحصر به فرد خود را تقویت کنند. اما این مدلها صرفاً قالبهای از پیش تعیینشده نیستند؛ بلکه چارچوبهایی هستند که رهبران را در تصمیمگیریهای آگاهانه برای ساختاردهی کار، نقشها و روابط هدایت میکنند.
چرا این موضوع بیش از همیشه اهمیت دارد؟ در گذشته، سازمانها بازطراحی ساختار خود را هر چند سال یا حتی دههای یک بار انجام میدادند. این تغییرات محدود بودند و بیشتر مدیران اجرایی تنها چند بار در طول دوران حرفهای خود با چنین تحولاتی روبهرو میشدند. اما با ظهور فناوریهای نوین، جهانیسازی و تغییر مدلهای کسبوکار، سرعت تغییرات بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
بهعنوان مثال، تا اواسط دهه ۲۰۱۰، تغییرات سازمانی نهتنها رایجتر، بلکه گستردهتر شدند. بر اساس مطالعهای از مککینزی، ۶۰٪ از سازمانها در دو سال گذشته طراحی سازمانی خود را بازنگری کرده بودند، و ۲۵٪ دیگر سه سال پیش از آن این کار را انجام داده بودند.
از تغییر واکنشی تا تحول مستمر چیزی که پیشتر یک رویداد نادر تلقی میشد، اکنون به یک نیاز دائمی تبدیل شده است. بازطراحی صرفاً به اصلاح نمودارهای سازمانی محدود نمیشود، بلکه شامل بازنگری در نحوه انجام کارها، اتخاذ تصمیمات و همکاری میان تیمها در سراسر بخشها و مناطق جغرافیایی است.
برخی سازمانها همچنان واکنشی عمل میکنند—تنها زمانی که فشارهای محیطی آنها را مجبور کند، تغییرات ساختاری را اعمال میکنند. اما سازمانهای موفق و مقاوم به یک رویکرد متفاوت روی آوردهاند: آنها تغییر را نه یک اختلال، بلکه یک قابلیت اصلی میدانند. آنها با ساختارهای سازگار، تیمهای منعطف و مدلهای طراحی پویا، از تحول مستمر حمایت میکنند و به جای ثبات سخت، انعطافپذیری را در آغوش میکشند.
مدلهای طراحی سازمانی، ابزارهایی ضروری برای مدیریت این پیچیدگی هستند؛به رهبران کمک میکنند نهتنها به تغییرات پاسخ دهند، بلکه سازمانهایی بسازند که بتوانند به شکلی هوشمندانه و استراتژیک با تحولات آینده همگام شوند. در ادامه 10 مدل طراحی سازمان را با هم مرور می کنیم.
بسیاری از مدلهای سازمانی که امروزه بهکار گرفته میشوند، در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شکل گرفتند، زمانی که سازمانها از ساختارهای سخت و سلسلهمراتبی دوران صنعتی به سوی الگوهای منعطفتر و پاسخگوتر حرکت میکردند. این مدلها به مدیران کمک میکنند تا سازمان خود را بهتر درک کنند، عدمتطابقهای ساختاری را تشخیص دهند و مسیر تغییرات را بهدرستی ترسیم کنند.
یکی از شناختهشدهترین و پراستفادهترین مدلهای طراحی، مدل 7S مککینزی است؛ چارچوبی که اثربخشی سازمانی را از طریق هفت عنصر کلیدی بررسی میکند. اما نکته کلیدی این مدل چیست؟ اینکه هیچیک از این عناصر بهتنهایی کافی نیست؛ موفقیت سازمان به همراستایی و توازن میان آنها بستگی دارد. این عناصر به دو دسته نرم و سخت تقسیم می شوند.

عناصر سخت: ساختار، استراتژی و سیستمها
عناصر نرم: مهارتها، کارکنان، سبک و ارزشهای مشترک
ارزشهای مشترک، هسته مدل 7S هستند—زیرا این ارزشها تعیین میکنند که چگونه سایر عناصر با هم ارتباط برقرار میکنند و در نهایت، فرهنگ و استراتژی سازمانی را هدایت میکنند.
مدلهای تشخیصی: نقشه راه تغییر سازمانها باید بدانند که هیچ مدل واحدی نمیتواند برای همه شرکتها کارآمد باشد. اما مدلهای طراحی سنتی و نوین ابزارهایی قدرتمند برای تحلیل و تصمیمگیری فراهم میکنند—از شناسایی مشکلات فعلی تا تجسم مسیر موفقیت آینده.
مزایای مدل 7S
معایب مدل 7S
در نهایت، مدل 7S بیشتر بهعنوان چارچوبی برای مشاوره طراحی سازمانی توسط مککینزی توسعه یافته است—نه یک ابزار تغییر سازمانی خودکار.

مدل ستارهای گالبریت بر اساس مجموعهای از سیاستهای طراحی سازمانی شکل گرفته است که توسط مدیریت کنترل میشود. این مدل از پنج عنصر کلیدی تشکیل شده است:
این مدل، سازمانها را قادر میسازد فراتر از ساختارهای سنتی عمل کنند و از طریق یک رویکرد جامع، بر رفتار کارکنان و فرآیندهای کلیدی تأثیر بگذارند.
مزایای مدل ستارهای
معایب مدل ستارهای
مدل شش جعبهای ماروین ویسبورد که در سال ۱۹۷۶ معرفی شد، بر اساس این ایده شکل گرفت که سازمانها را میتوان با استفاده از ابزاری کاربردی که هر فردی قادر به استفاده از آن باشد تحلیل کرد. ویسبورد این مدل را برای گسترش تحلیل از سطح بینفردی و گروهی به ابعاد پیچیدهتری که سازمانها را هدایت میکنند، توسعه داد.

در این مدل، شش عنصر کلیدی بهعنوان نقاطی روی یک صفحه رادار تصور میشوند—همانطور که کنترلکنندگان ترافیک هوایی فاصله، ارتفاع و سرعت هواپیماها را مدیریت میکنند. این رویکرد به سازمانها کمک میکند تا روابط میان این عناصر را تحلیل کرده و تعادل مناسب بین آنها ایجاد کنند.
شش عنصر مدل ویسبورد
رویکرد ویسبورد، از لحاظ ساختاری، شباهت زیادی به مدل ستارهای گالبریت دارد و هر دو میتوانند بهعنوان ابزارهای تشخیصی مفید در طراحی سازمانی بهکار روند.
مزایای مدل شش جعبهای ویسبورد
معایب مدل شش جعبهای ویسبورد
مدل ویسبورد، اگرچه چارچوبی قدرتمند برای تشخیص مسائل سازمانی ارائه میدهد، اما مانند سایر مدلها باید با رویکردهای تکمیلی همراه شود تا امکان استفاده حداکثری از آن فراهم گردد.
مدل گولد و کمپبل ابزاری است که به سازمانها کمک میکند تا میزان تطابق طراحی ساختاری، نقشها و فرآیندهایشان با عملکرد کلی را ارزیابی کنند. این مدل بر این اصل تأکید دارد که طراحی مطلوب باید متناسب با زمینه سازمانی باشد—یعنی باید با هدف استراتژیک، نیروی انسانی و محیط کسبوکار همسو باشد.

گولد و کمپبل پیشنهاد میکنند که سازمانها از چهار عامل تناسب برای بررسی شرایط خود استفاده کنند، و سپس پنج اصل طراحی خوب را برای ارزیابی کیفیت ساختار در نظر بگیرند.
چهار عامل تناسب:
یک سازمان موفق باید تمام این عوامل را بهطور همزمان در نظر بگیرد. برای مثال، ممکن است یک سازمان بخواهد به سمت ساختار غیرمتمرکز حرکت کند، اما اگر سیستمهای فناوری اطلاعات یا نیروی انسانی آمادگی لازم را نداشته باشند، این تغییر ممکن است با چالشهای جدی مواجه شود.
پنج اصل طراحی خوب:
مزایای مدل گولد و کمپبل:
معایب مدل گولد و کمپبل:
این مدل، اگرچه چارچوبی قدرتمند برای ارزیابی طراحی سازمانی ارائه میدهد، اما برای اثربخشی بیشتر باید با روشهای تکمیلی و دادههای تجربی ترکیب شود.
مدل تحولگرا که در سال ۱۹۹۵ توسط مرکز طراحی سازمانی توسعه یافت، یکی از رویکردهای جامع برای تحلیل و بازطراحی سازمانی است. این مدل دو هدف اصلی دارد: کمک به رهبران برای درک سازمانهای خود و ارائه راهنمایی برای بازطراحی موفق.
بر اساس این چارچوب، سازمانها مجموعهای از هشت متغیر کلیدی هستند که در کنار هم، زمینه فعالیت سازمان را شکل میدهند.

هشت عنصر مدل تحولگرا:
مزایای مدل تحولگرا:
معایب مدل تحولگرا:
مدل تحولگرا، اگرچه یک چارچوب قدرتمند برای درک و مدیریت سازمانها ارائه میدهد، اما ممکن است برای دستیابی به تحلیلهای دقیقتر نیاز به ترکیب با سایر مدلهای سازمانی داشته باشد.
مدل همراستایی که بهعنوان مدل نادلر-توشمن نیز شناخته میشود، یک چارچوب کاربردی برای تحلیل هماهنگی میان عناصر کلیدی سازمان است. این مدل بر شناسایی و پر کردن شکافهای موجود در نحوه همکاری این عناصر تمرکز دارد و از طریق بررسی جریانهای اطلاعاتی و ارتباطی به سازمانها کمک میکند تا یکپارچگی ساختاری و عملیاتی را بهبود بخشند.

چهار مؤلفه اصلی مدل همراستایی:
مزایای مدل همراستایی:
معایب مدل همراستایی:
این مدل، اگرچه یک چارچوب قوی برای همراستایی سازمانی ارائه میدهد، اما برای تکمیل تحلیل و اجرای تغییرات، سازمانها ممکن است نیازمند ترکیب آن با مدلهای دقیقتر باشند.
چارچوب تغییر سازمانی برک-لیتوین، فراتر از یک ابزار تشخیصی صرف، بهعنوان راهنمایی برای مدیریت تغییرات سازمانی طراحی شده است. این مدل بر درک محل وقوع تغییر و چگونگی جریان آن در سازمان تأکید دارد.
در مقایسه با مدلهای طراحی سازمانی دیگر، این چارچوب ساختاری پیچیدهتر و جامعتر دارد و ۱۲ عامل کلیدی را به پنج گروه اصلی تقسیم میکند. این گروهها تحت تأثیر یکدیگر قرار میگیرند و میان آنها رابطهای پویا برقرار است.

پنج گروه اصلی مدل تغییر سازمانی:
مزایای مدل تغییر سازمانی برک-لیتوین:
معایب مدل تغییر سازمانی برک-لیتوین:
این مدل بهویژه برای تحلیل تغییرات سازمانی در محیطهای پویا مفید است، اما بسته به شرایط هر سازمان، ممکن است نیاز به سادهسازی یا ترکیب با مدلهای دیگر داشته باشد.
مدلهای تجربی: نوآوری در طراحی سازمانی
علم طراحی سازمانی بهطور مداوم در حال تحول است و مدلهای نوظهوری معرفی میشوند که سازمانها را قادر میسازند تا با چالشهای جدید هماهنگ شوند. در اینجا، مدل حلزونی مککینزی را بررسی میکنیم—یکی از مدلهای تجربی که توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
مککینزی در سال ۲۰۲۰ به این نتیجه رسید که مدلهای سنتی ماتریسی و چابک، کسبوکارها را بیش از حد پیچیده، کند و انعطافناپذیر کردهاند. در پاسخ، مدل سازمانی هلیکس توسعه یافت، که از ساختار دو مارپیچ یک مولکول DNA الهام گرفته شده است.

این مدل بر ایجاد دو خط موازی و درهمتنیده از مسئولیتپذیری تمرکز دارد که برابر اما متفاوت هستند.
تقسیم وظایف در مدل هلیکس:
در این مدل، کارکنان مانند سیستمهای ماتریسی به دو مدیر جداگانه گزارش میدهند، اما برخلاف مدلهای سنتی، این مدیران درگیر تعارض بر سر منابع و زمان کارمند نمیشوند—هر یک وظایف مشخص و متمایزی دارند.
توصیههای مککینزی برای اجرای موفق مدل هلیکس:
مزایای مدل هلیکس:
معایب مدل هلیکس:
مدل هلیکس یک طراحی نوآورانه اما تجربی است که هنوز در حال بررسی و تکامل است. این مدل ممکن است برای سازمانهای بزرگ و پیچیده که نیاز به انعطافپذیری بیشتر دارند، مناسبتر باشد.
مدل هولونیک با تمرکز بر مدیریت خودگردان اطلاعات و منابع، به سازمانهای مجازی جهانی کمک میکند تا انعطافپذیر، کارآمد و هماهنگ عمل کنند. این مدل بر اساس مفهوم هولون که نخستین بار توسط آرتور کستلر در سال ۱۹۶۸ مطرح شد، شکل گرفته است.
کستلر، در مطالعات خود درباره تمایلات خودسازماندهی سیستمهای اجتماعی و زیستی، واژه هولون را برای توصیف موجودیتی ابداع کرد که هم یک کل مستقل است و هم بخشی از یک سیستم وسیعتر.

سه سطح فعالیت در سازمانهای هولونیک:
1.همکاری بینالمللی بینشرکتی: در این سطح، شرکتها به شکل یک سلسلهمراتب همکاری وارد تعامل میشوند تا محصولات یا خدمات را تولید کنند. برخلاف زنجیره تأمین سنتی، سازمانهای هولونیک هر جزء را بهینهسازی میکنند تا کارآمدترین همکاری را با سایر بخشهای زنجیره داشته باشند.
بهعنوان مثال، مشتری به دنبال همکاری با تأمینکنندهای است که بیشترین کارایی و پاسخگویی را ارائه دهد، در حالی که تأمینکننده تلاش میکند به سودآورترین مشتری خدمات ارائه کند. نتیجه، بهینهسازی کل زنجیره همکاری بین شرکتها است.
مزایای مدل هولونیک:
معایب مدل هولونیک:
این مدل، اگرچه در ابتدا برای سازمانهای مجازی و جهانی طراحی شده بود، اما میتواند بهعنوان الگویی نوآورانه برای مدیریت سازمانهای پیچیده در صنایع مختلف نیز مورد استفاده قرار گیرد.
مدل سازمان انعطافپذیر: رویکردی برای تحول سازمانی
مدل سازمان انعطافپذیر، برخلاف بسیاری از مدلهای طراحی سازمانی، یک مجموعه اثباتشده از شیوهها است که نوآوران و استارتاپهای چابک برای مختل کردن بازارها و پیشروی در رقابت از آن بهره میگیرند. این مدل، نیروی محرکهای است که سرعت تغییرات سازمانی را افزایش داده و سازمانها را به بازیگران پیشرو در بازار تبدیل میکند.
در گزارش «باز کردن سازمان انعطافپذیر: طراحی سازمان برای آیندهای نامشخص»، دلوئیت یک مدل و مسیر ارائه داده است که شرکتهای سنتی و سایر کسبوکارها میتوانند برای تبدیل شدن به سازمانی چابک و سریع از آن بهره بگیرند.
سازمانهای سنتی بر اساس سیلوهای سازمانی طراحی شدهاند؛ ساختارهایی سلسلهمراتبی که برای تکرارپذیری در بازارهای قابل پیشبینی ایجاد شدهاند. این سازمانها، به دلیل وجود سلسلهمراتبهای چندلایه و بوروکراسی سنگین، در برابر تغییر مقاوم هستند.
اما در بازارهای امروز، تغییرات سریع اتفاق میافتد، و سازمانهایی که همچنان به مدلهای قدیمی متکی هستند، از رقبای چابکتر عقب خواهند ماند.
در مدل سازمان انعطافپذیر، سازمان آینده به شکل شبکهای از تیمهای خودمدیریت عمل میکند—تیمهایی که حول یک نتیجه خاص سازماندهی شدهاند و با چابکی تصمیمگیری میکنند.

دلوئیت چهار مرحله کلیدی برای باز کردن سازمان انعطافپذیر معرفی کرده است که شرکتها میتوانند از آن برای افزایش چابکی خود بدون برهم زدن ساختار کلی سازمان استفاده کنند.
مزایای مدل انعطافپذیر:
معایب مدل انعطافپذیر:
چگونه سازمانها میتوانند از این مدل بهرهمند شوند؟
این مدل، اگرچه یک چارچوب قدرتمند برای تحول سازمانی ارائه میدهد، اما اجرا و بهرهبرداری کامل از آن نیازمند استراتژی و راهنمایی دقیق است.
دلوئیت پیشنهاد میکند که سازمانها پیش از هر اقدامی، مطالعه کامل گزارش را انجام دهند و در صورت لزوم، با یک مشاور باتجربه همکاری کنند تا بهترین نتایج حاصل شود.
انتخاب یک مدل مناسب برای طراحی سازمانی نیازمند تحلیل دقیق، همراستایی با اهداف استراتژیک و درک عمیق از شرایط سازمانی است. در ادامه، توصیههایی ارائه شدهاند تا بتوانید بیشترین بهره را از فرایند تغییر و بازطراحی ببرید.
۱. انتخاب شریک مناسب: قبل از تصمیمگیری، مراجع و سابقه شرکای بالقوه را بررسی کنید. با سازمانهایی که پیشتر با آنها کار کردهاند، صحبت کنید و جزئیات دقیق دریافت کنید—از جمله نحوه کمک آنها به ایجاد تغییرات مؤثر.
۲. شروع با هدف و استراتژی: یک پایه محکم بسازید. هر گونه تلاش برای بازطراحی، بدون داشتن یک هدف روشن و استراتژی مشخص، ممکن است به مسیرهای نامناسب منتهی شود.
۳. بررسی اولویتهای سازمانی: هنگام مرور هدف و استراتژی، تمامی نیروهای داخلی و خارجی که بر کسبوکار شما تأثیر میگذارند را در نظر بگیرید. تغییرات بازار، نوآوریهای فناوری و عوامل محیطی را نادیده نگیرید.
۴. در نظر گرفتن نیازهای کنونی و آینده: سازمانها نباید فقط به شرایط فعلی خود متکی باشند. همیشه آماده باشید تا فرصتهایی را که تغییرات به همراه دارند، کشف کنید و از رویکردهای تدافعی برای حفظ موقعیت فعلی اجتناب کنید.
۵. اهمیت فرهنگ سازمانی: بدون هماهنگی با فرهنگ سازمانی، هیچ مدل طراحی موفق نخواهد بود. اگر تغییر فرهنگی مورد نیاز است، برنامهای مناسب برای تحول تدوین کنید و از متخصصان کمک بگیرید.
۶. انتخاب مدل مناسب برای شرایط خاص: همه مدلهای طراحی سازمانی مناسب سازمان شما نخواهند بود. به جای اینکه مدل را انتخاب کنید، اجازه دهید تحلیل شما راهنمای تصمیمگیری باشد. مدلها ابزار هستند، نه قید و بندهایی که شما را محدود کنند.
۷. تضمین سازگاری بین ابزارهای مدیریت تغییر: رویکردهای مدیریت پروژه و سازمانی شما باید به شکل هماهنگ عمل کنند. همچنین، فرهنگ سازمانی باید با برنامه مدیریت تغییر همسو باشد تا فرآیند تحول بهدرستی پیش برود.
۸. تغییرات را مرحلهای اجرا کنید: تحول سازمانی یک مسیر تدریجی است، نه یک تغییر یکباره. در آنچه میتوان دست یافت، از خود جلو نیفتید. تغییر فرهنگی، مخصوصاً، به زمان و همراهی کارکنان نیاز دارد.
بازطراحی سازمان، اگر بهدرستی انجام شود، میتواند مزیت رقابتی قابلتوجهی ایجاد کند و سازمان را آماده مواجهه با آینده نامشخص کند.
دقیقاً همینطور است! در دنیای کسبوکار، انعطافپذیری و توانایی انطباق با تغییرات، دیگر یک گزینه نیست، بلکه یک ضرورت است. آنچه امروز مؤثر است، فردا ممکن است کارایی خود را از دست بدهد—و سازمانهایی که این واقعیت را درک میکنند، میتوانند از تغییر نه بهعنوان یک مانع، بلکه بهعنوان فرصتی برای پیشرفت استفاده کنند.
این مدلهای طراحی سازمانی، نه فقط ابزارهای نظری، بلکه راهنماهایی عملی برای شرکتهایی هستند که به دنبال آیندهای پایدار و رقابتیترند. مهمتر از همه، انتخاب مدل مناسب بر اساس زمینه، اهداف و فرهنگ سازمانی، تفاوت بین یک تغییر موفق و یک تحول ناکام را مشخص میکند.
حالا که صحبت از آینده شد، آیا سازمان یا پروژه خاصی دارید که میخواهید درباره مدل طراحی آن بیشتر بحث کنیم؟ یا ترجیح میدهید درباره روندهای نوظهور در مدیریت سازمانی صحبت کنیم؟ مدرسه عملکرد سازمانی آماده ارائه خدمات مشاوره و آموزش طراحی سازمانی است. در صورت نیاز از طریق راه های ارتباطی با ما در ارتباط باشید. ما در تمامی مراحل آموزش و پیاده سازی همراه شما خواهیم بود.
همچنین برای شروع فراگیری مسیر توسعه سازمانی پیشنهاد می کنیم از دوره مدیریت عملکرد و دوره جانشین پروری مدرسه عملکرد منابع انسانی استفاده کنید.
لذت یادگیری رایگان در خبرنامه ما
هر هفته یک آموزش درجه یک برات ایمیل کنیم؟
HRPRF که برگفته از دو لغت HR و PERFORMANCE است بیانگر تمرکز ما بر عملکرد منابع انسانی در سطوح خرد و کلان سازمان است. هدف اصلی ما پیاده سازی و بهینه سازی فرآیندهای زیرساختی و کلیدی منابع انسانی و توسعه سازمانی در این مدرسه خواهد بود.
															من هر هفته یک مقاله تحقیقی، تحلیلی در این باره می نویسم، اطلاعاتت وارد کن تا برات بفرستم.